English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5947 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real time input U ورودی بلا درنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clangorous U درنگ درنگ کننده
queues U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
JK flip flop U نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gate U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
hash U تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
hash U الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
drop down list box U لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
input preamplifier U پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
list U لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
d/a converter U مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
dac U مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
inputted U 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input U 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
approach channel U کانال ورودی- نهر ورودی
adders U مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder U مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
analog U مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chains U فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain U فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
fullest U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti- U ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
immediate <adj.> U بی درنگ
instantaneous <adj.> U بی درنگ
hesitancy U درنگ
halts U درنگ
halted U درنگ
halt U درنگ
hesitation U درنگ
right off the bat <idiom> U بی درنگ
pauses U درنگ
paused U درنگ
straight away U بی درنگ
tarried U درنگ
eftsoons U بی درنگ
tarries U درنگ
pause U درنگ
tarriance U درنگ
tarry U درنگ
tarrying U درنگ
right away U بی درنگ
intuitive <adj.> U بی درنگ
pausing U درنگ
without demur U بی درنگ
delay U درنگ
delaying U درنگ
delays U درنگ
juncture U درنگ
hertzprung russel diagram U درنگ
hesitance U درنگ
cut-off U درنگ
cut-offs U درنگ
loiteringly U با درنگ
right off U بی درنگ
unintermediate <adj.> U بی درنگ
right away <idiom> U فورا ،بی درنگ
retardment U درنگ تاخیر
real time U بلا درنگ
swither U درنگ کردن
hesitant U درنگ کننده
tarries U درنگ کردن
apace U باشتاب بی درنگ
directly U یکراست بی درنگ
two days d U دو روز درنگ
retardatory U درنگ کننده
retardative U درنگ کننده
demurring U درنگ کردن
tarried U درنگ کردن
stick around U درنگ کردن
linger U درنگ کردن
demurred U درنگ کردن
hey presto U برگرد درنگ
tarry U درنگ کردن
loiteringly U درنگ کنان
lingerer U درنگ کننده
unhesitatingly U بی درنگ بی تامل
lingeringly U درنگ کنان
loiters U : درنگ کردن
loitered U : درنگ کردن
loiter U : درنگ کردن
lingers U درنگ کردن
lingering U درنگ کردن
lingered U درنگ کردن
demurs U درنگ کردن
tarrying U درنگ کردن
loitering U : درنگ کردن
demur U درنگ کردن
letting U درنگ کردن مانع
snap shoting U بی درنگ شلیک کردن
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
haw U درنگ فرمان حرکت
real time system U سیستم بلا درنگ
proceed at once to tehran U بی درنگ به تهران رهسپارشوید
to give a ready consent U بی درنگ رضایت دادن
hawed U درنگ فرمان حرکت
hawing U درنگ فرمان حرکت
let U درنگ کردن مانع
haws U درنگ فرمان حرکت
real time output U خروجی بلا درنگ
lets U درنگ کردن مانع
up on the spot U فی المجلس مقدا بی درنگ
analogues U مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogue U مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
haltingly U درنگ کنان ازروی دودلی
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
to snap up U بی درنگ پذیرفتن یا خریدن متعرض شدن
to linger on a subject U روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
dense index U اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
inputted U توان ورودی ورودی
input U توان ورودی ورودی
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
input output processor U پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
to make a pause U درنگ کردن تامل کردن
real time U با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
entrancing U ورودی
entranced U ورودی
inlet U ورودی
inlets U ورودی
inputted U ورودی
entrances U ورودی
entrance U ورودی
input U ورودی
propylaeum U سر در ورودی
intake U ورودی
entrance door U ورودی
primary U ورودی
front door [of house] U ورودی
inflow U ورودی
gateway U ورودی
intakes U ورودی
access U ورودی
entry door U ورودی
front door [of house] U در ورودی
entry door U در ورودی
entrance U در ورودی
input queue U صف ورودی
entrance door U در ورودی
input control unit U واحدکنترل ورودی
input current U جریان ورودی
input coupling U پیوست ورودی
entry line U سطر ورودی
intake valve U سوپاپ ورودی
input circuit U مدار ورودی
input control U کنترل ورودی
impost U گمرک ورودی
input data U داده ورودی
foam inlet tube U لوله ورودی کف
input data U معطیات ورودی
input U وسیله ورودی
input U دادن ورودی
inputted U توان ورودی
fan in U گنجایش ورودی
fan in U پهنای ورودی
filament input U ورودی فیلامان
input card U کارت ورودی
i/o U ورودی-خروجی
input block U واحد ورودی
inlet port U سوپاپ ورودی
inlet port U دریچه ورودی
inlet splitter U شکافنده ورودی
pinning U ورودی با سه سوزن
pinned U ورودی با سه سوزن
pin U ورودی با سه سوزن
inlet valve U سوپاپ ورودی
input area U ناحیه ورودی
input block U بلاک ورودی
intake duct U مجرای ورودی
input capacitor U خازن ورودی
input capacitance U فرفیت ورودی
input U توان ورودی
input bound U کران ورودی
port U بندر ورودی
Recent search history Forum search
1They decided to buy the company outright.
1I carried her up the five steps to the front door
0فراخوانی سیستم ورودی خروجی
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com